المپیاد، خودخواهی

پریروز نتایج مرحله دوم المپیادهای علمی هم آمد. هیچکس، تاکید میکنم-هیچکس-از مدرسه ما و کلا از شهر ما هیچ المپیادی قبول نشده بود. حتی زیست شناسی با اینهمه سرمایه گذاری. بیچاره نقوی. چقدر امید داشت به این بچه ها. چقدر پول خرجشان کرد.

گوشه ای از دلم برای این بچه ها ناراحتم. حتی محمد باقری که باهوش بود نیز قبول نشد. از من بعید است این را بگویم، اما حقش بود. من بر خلاف ظاهرم به خود مغرور نمیشوم، اما او به خود مغرور شده بود. وقتی به او گفتم "من یه دید تکاملی دارم که تو هنوز نداری" پاسخش این بود (با مقداری تندی و آغشته به غرور): "من یه دید تکاملی دارم که تو نداری!" هیچ نگفتم.

باز هم بیرحمانه است و از من بعید، اما بهتر که هیچکس قبول نشد. حالا این توهم زاییده شده در مدرسه ما که هرکس بخواند قبول که میشود هیچ، طلا هم که میگیرد هیچ، احتمالا نقره جهانی هم میگیرد؛ به همان پوچی زاییده شدنش میمیرد. پوچ است این مردن تا حدی، چون اینها هیچکدام به آن درستی نخوانده بودند. چه میگویم؟؟ من از آنها نیز بدتر خوانده بودم. سر کلاس هم کمتر رفته بودم. کمتر هم روی من حساب میکردند. روی اینها سرمایه گذاری شده بود. بهتر. حالا شاید بفهمند من هرکسی نبودم و نیستم. از رویی برای بیزنسم هم بهتر میشود. به قول مامانم: قیمتم بالاتر میرود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد