به من ربطی ندارد!

واقعا ممکن است. واقعا ممکن است روزی بیاید که پی ببریم ما از همان نخست برای هم بوده ایم و هرگز نمی بایست جدا میشدیم. روزی که به گذشته شیرینمان نه به چشم روزهایی که گذشت و دیگر نمی آید، بلکه به چشم خاطره هایی دوردست بنگریم. اما همه این ها به جهنم، امروز آن روز نیست، و من نمی دانم اگر آن روز میاید کی میاید. امروز روز زندگی تازه است. هرچند نمیخواستم اینگونه شود، آنچه میخواهیم همیشه نمیشود. اگر نشد و نتوانستیم بهتر است آنچه شد را بخواهیم. بد که نیست، خوب است؛ هرچند بهتر نیست.

به هر حال، آینده پیش روست. آینده روشن. و از آن من است اگر بخواهم.

و میخواهم.


پ.ن: چیزی که واقعا میخواستم بگویم این بود: این احتمال ضعیف آینده به من به عنوان مقطعی از زمان و مکان ربطی ندارد!!

شت، معتاد این بلاگ شده ام... آیا این نشانه ی یک تغییر است یا یک فشار مقطعی؟ انسان بی خرد باز هم نمیداند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد