دیگه دارم دیوونه میشم. واقعن نمیدونم آدمای مث مامانم چرا اینجورین. رسمن هرچی میشنون باور میکنن و گرایش شدیدی به باور کردن چیزای فراطبیعی دارن. از اونور برادرم کاملن روانی شده. دوس دارم شیش ماه دیگه قیافه شو ببینم. شیش ماه دیگه که دنیا به آخر نرسیده. اجنه (!) به بشر حمله نکردن و جنگ در نگرفته بینشون. ریدی با این عقایدت آراد. رسمن کس شعر میگه! جدیدن طلسم هم مینویسه. شب گذاشته بالای سر مامانم مامانم خابای آشفته دیده. نمیدونم چجوری این چیزا رو باور میکنن...
راستش یجورایی میدونم البته. خودم قبلن همینجوری بودم.