شاید اینو ندونی... اما همیشه، همه اون وختایی ک با همیم، همه اون وختایی ک دوتایی داریم کنار هم راه میریم، اون وختایی ک ی نفر از کنارمون رد میشه و دو قدم ک رفت اونورتر اداشو در میاریم، یا میگیم "اوف عجب چیزی بود"... اون وختایی ک کنار هم نشستیم، تو کافه یا رستوران یا تو تاکسی، اون وختایی ک با هم بحثای فلسفی میکنیم...
ااون وختا دلم میخاد تنگ بغلت کنم. ته دلم آرزو میکنم ب هم از اینی ک هس نزدیکتر باشیم. میخام بغلت کنم و ب این زودیا ولت نکنم.