واقعن فک نمیکردم صرفن هوای دانشگاه تا این حد بهم روحیه بده. امروز صبح ۴۵ دقیقه زیر دوش بودم و به این فک میکردم ک احتمالن نمیشه از توی آدم یهو ی نیروی ناشناخته ای در بیاد و باعث تکون خوردنش بشه. واقعن لب پرتگاه نا امیدی بودم...
محیط دانشگاه بعضی حسای قوی رو برام زنده میکنه. اون حس علاقه شدیدی رو ک ب یاد گرفتن دارم. همون حسی ک باعث شد بیام اینجا و زیست شناسی بخونم.
بهتره به کارم برسم.