-
المپیاد، خودخواهی
پنجشنبه 1 تیرماه سال 1391 11:13
پریروز نتایج مرحله دوم المپیادهای علمی هم آمد. هیچکس، تاکید میکنم-هیچکس-از مدرسه ما و کلا از شهر ما هیچ المپیادی قبول نشده بود. حتی زیست شناسی با اینهمه سرمایه گذاری. بیچاره نقوی. چقدر امید داشت به این بچه ها. چقدر پول خرجشان کرد. گوشه ای از دلم برای این بچه ها ناراحتم. حتی محمد باقری که باهوش بود نیز قبول نشد. از من...
-
روز به یاد ماندنی
پنجشنبه 1 تیرماه سال 1391 10:45
از آن روزهای زندگیست که تا مدتها از یاد نخواهد رفت. شاید اصلا هرگز نرود. کسی چه میداند. همان بار اول که با او چت کردم به او گفتم بهم زدن کار خوبیست وقتی که باید انجام شود. و دیشب انجام شد و هردو ما شاد بودیم. نه دنیا به آخر رسیده که به برخی آرزوهای مشترکمان نرسیدیم، نه من مردم و نه او مرده. هردو شادیم. درست است، او...
-
بندهای گسسته، بندهای پیوسته
چهارشنبه 31 خردادماه سال 1391 23:26
از آن جاهای زندگیست که باید دلت را نگه داری. ترسیدن، گریختن، جیغ و داد کردن و این و آن کاری را درست نمیکند. باید ایستاد و روبرو شد. شاید هم باید در آغوش کشید. خدا میداند. داده های حسی من با مغز فرگشته ام پردازش می یابند و رفتار می شوند، همین. نه دانای کلم نه خود دانایی. یک فراورده ساده فرگشتم. فراورده فرگشت یک دستگاه...